چرا این سه کشور وارد جنگ شدند؟
به وجود آمدن هیچ جنگی بدون دلیل نیست و اتفاقات گذشته میان طرف ها مسلما در ایجاد آن دخیل است. وقوع جنگ ۱۹۷۳ هم در اتفاقات شش سال قبل از آن پایه ریزی شده بود. در سال ۱۹۶۷، اسرائیل حملاتی را به مصر، اردن و سوریه آغاز و جنگ ژوئن را به وجود آورد، که منجر به اشغال سرزمین های باقی مانده از فلسطین باستانی و همچنین صحرای سینای مصر و بلندی های جولان از سوریه شد. ارتش اسرائیل در عرض شش روز شکست بزرگی را به نیروهای سه کشور عربی وارد آورده و سرزمینی را که سه و نیم برابر کل وسعتی بود که پیش از این اشغال کرده بود، را تحت کنترل خود در آورد.
پس از شش سال، مصر و سوریه تصمیم گرفتند برای بازپس گیری سرزمین هایی که در سال ۱۹۶۷ از دست داده بودند، یک حمله هماهنگ را در دو جبهه آغاز کنند. البته در این بین پشت پرده ای نیز وجود داشت. سیاستهای جنگ سرد بین شوروی (که به کشورهای عربی سلاح میفرستاد) و ایالات متحده (که از اسرائیل حمایت میکرد) بسیار پر رنگ بود و جنگ اعراب و اسرائیل را شعلهورتر کرد و برای اولین بار از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲، آمریکا و شوروی را به آستانه درگیری نظامی نیز رساند.
اتحاد سادات و اسد برای بازپسگیری زمینهای اشغال شده
این را نیز نباید فراموش کنیم که رؤسای جمهور وقت مصر و سوریه یعنی انور سادات و حافظ اسد، در ژانویه ۱۹۷۳ یک توافق محرمانه برای متحد کردن ارتش های خود تحت یک فرماندهی مشترک منعقد کردند که چند ماه بعد هدف اصلی این کار روشن شد.
انور سادات با آگاهی از این که تسلیحات کشورش فرسوده و به نسبت رقیب عقب افتاده است، و توانایی آزادسازی کامل صحرای سینا در یک عملیات نظامی را ندارد، چهار ماه بعد از به دست گرفتن قدرت، به اسرائیلی ها پیشنهاد داده بود که در صورت عقب نشینی از سینا، یک توافق صلح میان دو طرف برقرار می کنند. پیشنهادی که توسط گلدا مایر، نخست وزیر وقت اسرائیل، رد شد. بنابراین، تمام تفکر سادات حول جنگ با اسرائیل می چرخید و حافظ اسد را به عنوان گزینه ای خوب برای تبدیل شدن به متحد پیدا کرد. حافظ اسد هم که از طریق کودتا در ۱۹۷۰ به قدرت رسیده بود، می خواست خود را به مردم کشورش ثابت کند و بازپسگیری مناطق از دست رفته بهترین تصمیم برای او بود.
البته برخی شایعات در این زمینه وجود دارد و آن این است که مصری ها تمام تلاش خود را می کردند که وارد جنگ با اسرائیل نشده و علاقه زیادی برای ایجاد راه هایی برای برقراری رابطه صلح آمیز با آن ها داشتند، حتی اگر به قیمت پس نگرفتن زمین های از دست رفته آن ها باشد. اما بر خلاف آن ها این سوری ها بودند که تمرکز اصلی خود را بر بازپسگیری بلندی های جولان به هر قیمتی که شده است گذاشته بودند و حاضر بودند وارد جنگی تمام عیار با اسرائیل شوند.
پاتریک سیل روزنامه نگار بریتانیایی و نویسنده کتاب خاطرات حافظ اسد می گوید: «اسد به من گفته بود که از همان لحظه ای که قدرت را در سوریه به دست گرفته، جاه طلبی و رویای او انتقام شکست سال ۱۹۶۷ مقابل اسرائیل بوده است، یعنی جایی که سوریه، بلندی های جولان را از دست داده بود، زمانی که اسد خود وزیر دفاع کشورش بود. بنابراین من فکر می کنم حافظ اسد این را به عنوان یک مسئولیتی شخصی برای بازیابی زمین های از دست رفته کشورش احساس می کرد. اسد جنگی را که مدت ها در حال برنامه ریزی آن بود، جنگی آزادی بخش می دانست.»
از سوی دیگر، انور سادات به دنبال یک جنگ محدود بود تا ذهن ابرقدرت های جهان را بر این منطقه متمرکز کرده و روند متوقف شده صلح بین مصر و اسرائیل را دوباره آغاز کند.
جنگ چگونه آغاز شد؟
ارتش مصر و سوریه تصمیم گرفتند برای غافلگیر کردن اسرائیل، در تعطیلات مذهبی یوم کیپور که برای یهودیان بسیار مهم است، حمله خود را آغاز کنند، یعنی تنها روزی از سال که در آن هیچ برنامه رادیویی یا تلویزیونی پخش نمیشد، تمامی مغازهها بسته و وسایل حملونقل نیز به دلیل اعتقادات مذهبی خدماتی ارائه نمی دادند. روز شنبه ۶ اکتبر ۱۹۷۳ زمان تعطیلی اسرائیلی ها فرا رسید و درست بعد از ساعت ۲ بعدازظهر ارتش مصر و سوریه با سلاح های پیشرفته ای که از شوروی دریافت کرده بودند، تهاجم خود را از دو جبهه شمال و جنوب به اسرائیل آغاز کردند.
در عملیات بدر، نیروهای نظامی مصر موفق شدند از کانال سوئز عبور کرده و خط «بار لیف» که یک دیوار شنی مستحکم در بخش شرقی کانال بود را تصرف کنند. این موفقیت اولیه نظامی، که مصریان به آن لقب «گذرگاه» دادند، اولین پیروزی پس از ۲۵ سال در مقابل اسرائیلیان بود. در خط مقدم شمال هم که ارتش سوریه حمله خود را آغاز کرده بود، سه لشکر پیاده نظام سوریه از مرز آتش بس سال ۱۹۶۷ با اسرائیل موسوم به خط ارغوان عبور کرده و پس از گذشت دو ساعت از جنگ، سوریها اولین پیروزی مهم خود را با تصرف مناطق استراتژیک دیده بانی اسرائیل در کوه هرمون که به «چشم اسرائیل» معروف بود به دست آوردند. تلفات اسرائیل سنگین بود و به نظر میرسید که روند جنگ کاملاً در دست اعراب است. اما در کمتر از ۲۴ ساعت، اسرائیل دو لشکر زرهی را بسیج کرد و خیلی زود پیشروی سوریه به عقب نشینی تبدیل شد، و بعد از مدتی این اسرائیلی ها بودند که پیشروی کرده و قلمروهایی در عمق سوریه را نیز به تصرف خود در آوردند. پس از این اتفاق واحدهایی از ارتش عراق، عربستان و اردن برای مقابله با ضدحمله اسرائیل به نبرد در جبهه سوریه پیوستند. این تلاش اعراب کافی نبود و اسرائیلی ها تا ۳۵ کیلومتری دمشق پیشروی کرده و با اشغال سرزمین های جدید، برگ برنده را در زمینه مذاکره برای هر نوع صلحی به دست آورده بودند.
هر دو طرف خسارت های سنگینی در زمینه تجهیزات نظامی دریافت کردند که باعث شد هم اتحاد جماهیر شوروی و هم آمریکاییها ارسال مجدد تسلیحات از جمله تانک و توپخانه را به متحدان خود از سر بگیرند. در ۱۶ اکتبر یعنی ۱۰ روز پس از شروع جنگ، نیروهای اسرائیلی به فرماندهی آریل شارون موفق شدند به خطوط دفاعی مصر و سوریه نفوذ کرده و در فاصله ای به شدت کم و شوکه آوری از قاهره، پایتخت مصر قرار بگیرند.
نفت؛ آخرین تیر اعراب
ضد حمله اسرائیل جریان جنگ را به نفع اسرائیلی ها تغییر داده بود و در ادامه درگیری های دو طرف به بن بست رسی البته در حالی که اسرائیل مناطق بیشتری نسبت به گذشته را از هر دو کشور تصاحب کرده بود. در ۱۷ اکتبر، اعراب تصمیم گرفتند از تاکتیکی متفاوت یعنی نفت استفاده کنند. کشورهای عربی تولیدکننده نفت تحت سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) تصمیم گرفتند تولید نفت خود را به پنج درصد کاهش دهند. آنها متعهد شدند تا زمانی که نیروهای اسرائیلی به طور کامل از تمام اراضی عربی اشغال شده در طول جنگ ژوئن ۱۹۶۷ خارج نشده و حقوق مشروع مردم فلسطین به آن ها داده نشود، هر ماه این میزان کاهش تولید نفت را ادامه دهند. کشورهای عربی، آمریکا را به کلی تحریم کرده و عرضه نفت به این کشور را به شکل کامل به حالت تعلیق درآوردند. کاهش تولید و عرضه نفت منجر به افزایش شدید قیمت ها در سراسر جهان شد و ایالات متحده را به این فکر انداخت که در حمایت خود از این جنگ، ارزیابی جدیدی انجام دهد.
تغییر نقش آمریکا این بار در قامت میانجیگر
در هفته آخر اکتبر، دو طرف آماده و مایل به پذیرش توافق آتش بس بودند. برآوردها تعداد سربازان اسرائیلی کشته شده را ۲۶۰۰ و زخمی ها را ۸۸۰۰ نفر نشان می داد که نسبت به جمعیت اسرائیل در آن زمان رقمی بسیار سنگین بود، در حالی که مصر ۷۷۰۰ نفر و سوریه حدود ۳۵۰۰ نفر را از دست داده بودند. در ۲۲ اکتبر، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۳۳۸ را تصویب کرد که در آن خواستار آتش بس شد و قطعنامه ۲۴۲ تصویب شده در سال ۱۹۶۷ را مجدداً تأیید کرد که در آن از اسرائیل خواسته شده بود از سرزمین هایی که در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده عقب نشینی کند. شش روز بعد، رهبران نظامی اسرائیل و مصر برای مذاکره درباره آتش بس دیدار کردند. این اولین دیدار بین نمایندگان نظامی دو کشور در ۲۵ سال گذشته بود. اما با ادامه درگیری های همزمان میدان جنگ، روند مذاکرات به بن بست رسید. پس از آن ایالات متحده تلاش های دیپلماتیک فشرده ای را برای پایان جنگ بین اسرائیل، سوریه و مصر آغاز کرده و به آنها میلیون ها دلار برای دستیابی به چنین توافقی پیشنهاد داد. هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، از کشوری به کشور دیگر در تلاش برای میانجیگری پرواز می کرد، چیزی که به «دیپلماسی شاتل» معروف شده و به عنوان واژه ای جدید وارد عرصه سیاست بینالملل شد. در روز سه شنبه ۶ نوامبر، کیسینجر برای اولین دیدار خود با انور سادات به قاهره رفت. چهار روز بعد، توافقنامه اولیه ای امضا شد که کاروان های روزانه تجهیزات غیرنظامی را به شهر سوئز و لشگر سوم مصر که محاصره شده بود تضمین می کرد. چهار روز بعد هم، اسرای دو طرف مبادله شدند. با فرا رسیدن سال نو، کیسینجر به منطقه بازگشت تا گام بعدی را در طرح بزرگ خود برای پایان دادن به دعوای مصر و اسرائیل انجام دهد. او در ۱۱ ژانویه ۱۹۷۴ برای دیدار با سادات وارد شهر اسوان در جنوب مصر و روز بعد عازم تل آویو شد؛ جایی که هر دو طرف توافقنامه صلح را پذیرفتند.
در همین حال، اسرائیلیها هنوز بخش بزرگی از خاک سوریه، در فاصله ای نه چندان دور از پایتخت دمشق را اشغال کرده بودند. بنابراین، در ماه می ۱۹۷۴، کیسینجر دور دوم دیپلماسی شاتل خود را این بار بین دمشق و تل آویو آغاز کرد. پس از حدود یک ماه گفتگوی سخت، کیسنجر موفق شد دومین موفقیت خود را در منطقه به دست آورد، یعنی جایی که اسرائیل در ۲۸ می توافقنامه صلح با سوریه را تصویب کرد. این قرارداد در تاریخ ۵ ژوئن در ژنو به امضا رسید و جنگ میان اعراب و اسرائیل به صورت رسمی در ماه اکتبر پس از ۲۴۳ روز به پایان رسید. مصر و سوریه بخشی از خاک خود را پس گرفتند و مناطق حائل تحت نظر سازمان ملل بین آنها و اسرائیل ایجاد شد.
پس از جنگ چه شد؟
هر دو طرفِ جنگ خود را پیروز لقب می دادند. چیزی که اسرائیلی ها به عنوان پیروزی از آن یاد می کردند به قیمت تلفات سنگینی برای آن ها همراه بود که انتقادات شدیدی را در خصوص عدم آمادگی دولت به این رژیم وارد آورد. این انتقادات تا حدی پیش رفت که در آوریل ۱۹۷۴، نخست وزیر این کشور یعنی گلدا مایر استعفا داد. بیشتر انتقادات از او به این دلیل بود که مشخص شد چندین ساعت قبل از آغاز جنگ، مقامات اسرائیل از حمله قریب الوقوع ارتش مصر و سوریه مطلح می شوند اما مایر به دلیل وابستگی شدید اسرائیل به آمریکا، و نگرانی از اینکه اگر آن ها آغازگر حمله باشند، آمریکا از این رژیم حمایت نخواهد کرد، منتظر حمله اعراب شده است.
اگرچه مصر دوباره از همسایه یهودی خود متحمل شکست نظامی شده بود، اما موفقیت های اولیه مصر، اعتبار سادات را در خاورمیانه افزایش داد و به او فرصتی داد تا به دنبال هدف اصلی خود یعنی صلح با اسرائیل برود. در سال ۱۹۷۴، اولین توافقنامه بین مصر و اسرائیل که برای بازگرداندن بخشهایی از مناطق سینا به مصر در نظر گرفته شده بود، امضا شد و در سال ۱۹۷۸ سادات و مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل اولین توافقنامه تاریخ اسرائیل با یک کشور عربی را امضا کردند. در سال ۱۹۸۲ نیز اسرائیل معاهده صلح ۱۹۷۹ را با بازگرداندن آخرین بخش ها از شبه جزیره سینا به مصر به انجام رساند.
این توافق ها میان مصر و اسرائیل برای سوریه، فاجعه بار بود. آتش بس غیرمنتظره مصر و اسرائیل، سوریه را در معرض شکست نظامی بزرگی قرار داد و باعث شد اسرائیل حتی قلمروهای بیشتری را در بلندی های جولان تصرف کند. در سال ۱۹۷۹، سوریه با سایر کشورهای عربی که دل خوشی از رفتارهای دوستانه مصر در قبال اسرائیل نداشتند، به اخراج این کشور از اتحادیه عرب رأی دادند.
امیرمحمد سلطانپور
نظر شما